کربلا

ستاره ها به لحظه ها جان سپرده اند

ماه خموش است

                  و تک ستاره ای در آسمان ، روشن

                  که می بالد و می نالد

                  گریه می کند و می سوزد

زمین آرام در بستر خونین خود خفته

                                     پرنده ها و کبوترهای بال و پر شکسته

روی زمین آرام و خونین خوابیده

                                    آن روز پر درد به پایان رسیده

روزی که صدای شیر حسین را در هوا می شد شنید

کربلا دیگر ساکت است

                  دیگر صدای اصغر خونین گلو به گوش مادر نمی رسد

فقط صدای گریه ی کودکانی که مظلومانه اشک می ریزند

          بابا را می خواهند ، عمو را می خواهند ، برادر را می خوانند

و زینب خسته ، و سجاد پر درد و پر اشک



 

عشق یعنی کربلا،یعنی من وتنهاحرم

عشق یعنی عکس سلفی یادگاری باحرم

ای خدا این روزهاشش گوشه میخواهد دلم

عشق یعنی اربعین پای پیاده تا حرم

 



دسته بندی : امام حسین ,  عکس ,  محرم ,  دلنوشته ,  تصویری ,   , 
برچسب ها :

 

 

همه دارند به پابوسی تو می آیند

طبق معمول من بی سر و پا جا ماندم




دسته بندی : امام حسین ,  عکس ,  عاشورا ,  محرم ,  بین الحرمین ,  دلنوشته ,   , 
برچسب ها :

 

راهی ام کن اربعین پای پیاده کربلا.

با وفا آید دلت ایران بماند نوکرت...؟




دسته بندی : امام حسین ,  عکس ,  محرم ,  بین الحرمین ,  دلنوشته ,   , 
برچسب ها :

 

سحر با باد می گفتم ، حدیث آرزومندی

بگفتا اربعین آمد، تو ساک خود نمیبندی




دسته بندی : امام حسین ,  عکس ,  محرم ,  بین الحرمین ,  دلنوشته ,   , 
برچسب ها :

 

نذر کردم دور تسبیحی بخوانم اهدنا....

تا صراطم اربعین افتد به سمت کربلا.




دسته بندی : امام حسین ,  عکس ,  محرم ,  بین الحرمین ,  دلنوشته ,   , 
برچسب ها :

 

برای دلی که کربلا نرفته بخوان :

      امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء




دسته بندی : امام حسین ,  عکس ,  محرم ,  بین الحرمین ,  دلنوشته ,   , 
برچسب ها :

 

نگو شهادت عباس (ع)

بگو وضوی عشق

اول دست راست

بعد دست چپ

نوبت به مسح سر که رسید

                     عمود آهنین آمد...




دسته بندی : عکس ,  محرم ,  بین الحرمین ,  دلنوشته ,   , 
برچسب ها :

نامه اي به ارباب حسین (ع)

 

 

 

            بسم الله الرحمن الرحیم

 

به : ریاست محترم بخشِ بی قراری های دل ، سایه ی سر ، حضرت اباعبدالله الحسین(روحی فـداک)

از : دل عاشق بی قرار اباعبدالحسین (ع)

 

با سلام و صلوات خاصه و آرزوی فرج و سلامتیِ دردانه فرزند ِ موعودتان

 احتراما

به جهت جا ماندن یک فقره دل رو به روی ایوان طلای حرم تان ، و یک جفت چشم در حوالی حریم تان ،

و یک هوا آشفتگي کنار بیرق و عَلَمِ تان، و یک عمر تپش در کنار روضه هایتان.

 ...درخواست آن دارم که دیگر بار با عنایت خداوندم و خواست قلبِ مبارکتان ، منت بر سرم نهاده ، دعوت به

آن وادی جنونمان کنید

که نزدیک است جان دادنمان از این غم ِ فراقِ شب های زیارتی تان ... فرا رسد.

 كه آرام گیرد سرگشتگی ها و بی قراری ها و تپش های قلبمان و همچنین جانی دوباره گیرد این دست

ها از لمس ضریح شش گوشه تان ...

 

خواهش و تمنا دارم دعوتنامه اين حقير را مُهر فرماييد.

 

                      با تقديم همه ي جان و روح و هستي ام

                                                     امضاء:

                                        دل عاشق بي قرار.




دسته بندی : امام حسین ,  محرم ,  بین الحرمین ,  دلنوشته ,   , 
برچسب ها :

(اینم واسه کربلا نرفته ها)

 

سالیانیست که پشت سر هم پی در

 

پشت کنکوری بین الحرمینم آقا

 

من چه می دانم چه طعمی دارد اما گفته اند

 

آی می چسبد نسیم صبحگاه کربلا

 

اللهم الرزقنا کربلا......




دسته بندی : امام حسین ,  عاشورا ,  محرم ,  بین الحرمین ,  دلنوشته ,   , 
برچسب ها :

 

من یه نوکر دربه درم …..


من یه نوکر در به درم

چند ساله همش منتظرم

اسمم دربیاد برم حرم

وای وای وای..

لیست زائرا دست کیه؟

هی خط میخورم ، چه سریه؟

میگن دعوتا با بی بیِه

وای وای وای..

حسیـــن من هنوز جوونم

حسیـــن منتظر می مونم

بازم از شما میخونم

دوست و رفیقام چند دفعه رفتن حرم

چطور دلت میاد یه بارم نرم؟

مُردن من بهتره از این زندگی

دق کردم از این همه شرمندگی

امیرم بی تو می میرم .. بی تو می میرم

عکس کربلا رو دیواره

انگاری با من حرفی داره

هی سر به سر من میذاره

آقـــاجــــــان

هی به من میگه نیا حرم!

به خدا منم یه نوکرم

کربلا نرم کجا برم ؟

آقـــــاجـــــان

حسین اشکامو نگاه کن

حسین گره هامو وا کن

حسین دردمو دوا کن..

کی میتونه هق هق منو گوش کنه

کی میتونه ناله هامو خاموش کنه

کاشکی می شد دوریت رو فراموش کنم

کاشکی می شد قلبمو یه شش گوش کنم

امیرم بی تو می میرم .. بی تو می میرم

خوش باشی آقا با زائرات

خوش بگذره با کبوترات

بین الحرمین قهرم باهات

وای وای وای..

خوش باشی آقا با زائرات

خوش بگذره با مسافرات

دوستم اومده از کربلا

سوخته دلمو با خاطرات

اورده برام آب فرات

وای وای وای..

حسین ای خواب و قرارم

حسین آبرو ندارم

حسین من بی کس و کارم

آشتی کن امشب دوباره با نوکرت

آقا تو رو جون اون علی اکبرت

دوباره فرصت بده تا جبران کنم

دردای بی درمونم رو درمان کنم

امیرم بی تو می میرم.. بی تو می میرم




دسته بندی : امام حسین ,  عکس ,  محرم ,  بین الحرمین ,  دلنوشته ,   , 
برچسب ها :

امام حسین(ع) در شش هنگام گریست:

 

نخست آن هنگام بود که بر آن شد تا گام در میدان نبرد نهد،که در این حال دختر خرد سالش که آن

حضرت بسیار به او مهر می ورزید شتابان و فریاد کنان و با سری برهنه نزد پدر آمد و خود را بر جامعه

پدرش آویخت و عرضه داشت:آرام تر؛آرام تر! از رفتن باز ایست تا دیگر بار رخسارت را بنگرم و از آن

توشه گیرم؛ که بی گمان این وداعی است که بازگشتی ندارد ، و آنگاه دست ها و پاهای پدرش را

غرق در بوسه نمود پس در این حال حسین(ع) بر زمین نشست و دخترخردسالش را در آغوش نشاند

و سخت گریید و اشک هایش را با آستینش پاک می کرد و می گفت:

سیطول بعدی یا سکینة فاعلمی                                                      منک البکاء اذالحمام دهانی

دخترم ؛ سکینه! بدان که پس از آنکه مرگ بر من هجوم آورد،گریستن تو به درازا خواهد کشید و بسیار

طولانی گریید.

پس آیا دلی را می توان یافت که در چنین وداع درد آوری،اندوهگین نشود ودر غم فرو نرود.

 

دومین جایگاه آنگاه بود که حسین(ع) بر سر پیکر در خون خفته ی برادرش آمد و او را بر زمین افتاده

با مشکی پاره و دستانی گسسته از تن و به کناری افتاده یافت و در این هنگام بود که به سختی

گریست.

 

سومین جایگاه آن هنگام بود که برادر زاده اش قاسم(ع) آهنگ نبرد نمود و امام حسین(ع) دست در

گردن برادر زاده انداخت و چنان سوزناکانه گریست که بیهوش شد.

چهارمین جایگاه آن هنگام بود که بر یر پیکر در خون آرمیده برادر زاده اش قاسم نشست و پیکرش را

در هم کوفته در زیر سم اسبان یافت.

 

پنجمین جایگاه آن هنگام بود فرزند برومندش علی اکبر(ع) گام در میدان نبردی بی بازگشت نهاد و در

آن حال بود که امام حسین(ع) دیدگان {اشکبار} خویش را فرو بست و محاسنش را به دست گرفت و

آنگاه سر بر آسمان بلند نمود و پروردگارش را خواند.

 

و ششمین جایگاه آن هنگام بود که خواهرش زینب(س) را دلداری می داد و او را از گریستن و 

نالیدن آرام می ساخت که ناگاه غم چنان بر آن حضرت جیره شد که اشک از دیدگانش فرو ریخت و

پس آنگاه به سختی ازگریستن باز ایستاد.

و تو اگر در این حالت های غمبار اندیشه کنی در می یابی که آن کس که دلی سلیم و مهرورز  و

مهربان دارد از گریستن در این حالت نا گزیر است و همچنین  در می یابی که امام حسین(ع) در هر

یک از این حالات رفتاری بجا و حکیمانه را از خودنشان داده است ، همانگونه که در وداع دختر خرد

سالش و دیدار با برادرش که در نزدیکی آب با لبی تشنه و دستانی از تن گسسته فرو افتاده بود

سخت گریست ولی در وداع با برادر زاده اش قاسم(ع) ، به آن سبب که به یاد برادرش امام حسن (ع)

افتاد چنان گریست که بیهوش شد.

و همچنین آن حضرت در دیگر موارد نیز حکمت مندانه و سنجیده رفتار نمود.




دسته بندی : امام حسین ,  زندگی نامه امام حسین ,  عکس ,  عاشورا ,  محرم ,  بین الحرمین ,  یاران حسین (ع) ,   , 
برچسب ها :

پاکی ظاهری که همگان دارند.

امام حسین(ع) شب عاشورا با اندکی آب که فرزندش علی اکبر در آن بحران کمبود آب و تشنگی سخت ، فراهم ساخته بود غسل 

نمود و این از ویژگی های آن حضرت بود که همه ی طهارت ها را به هم پیوند داد و به انجام رساند.

پس از غسل نمودن،به طهارتی خاص پرداخت و با خون قلبش وضو ساخت و رخسار پر فروغش را به خون شست و سرخ فام نمود.

پس آنگاه به غسل ترتیبی پرداخت و بت خون پیکر خویش،سرش را شست و پس آنگاه تنش را به خون آغشته ساخت.

و پس از غسل ترتیبی،دیگر بار غسل ارتماسی به یک باره همه ی پیکرش ، را به خون آغشته نمود.

 

پاکی باطن

حسین(ع) در روز خونین عاشورا،به گونه ای خاص وضو ساخت.

بدین صورت که کف دستش را لبریز از خون خویش نمود و رخسارش را با آن خون ، شست و آغشته به

خون ساخت.

پس آنگاه با خاک پاکیزه و مبارک کربلا تیمم نمود و دست به رخسارش کشید و آن هنگام که برای جان

فروشی به در گاه پروردگار آمادگی یافت پیشانی به خاک نهاد و به سجده پرداخت.

 

نماز

در فرازی از زیارت جامعه درباره ی پیشوایان پاک آمده است:(و اقمتم الصلاة...؛ و شما نماز گذاردید)

و همچنین در زیارت امام حسین(ع)که ویژه ی آن حضرت است آمده است:(و اقمت الصلاة...؛ و تو نماز گذاردی)

حسین(ع) در روز عاشورا نمازی گذارد که تنها ویژه ی اوست.

او در آن روز حماسه ساز ،چهار گونه نماز گذارد.




دسته بندی : امام حسین ,  زندگی نامه امام حسین ,  عاشورا ,  محرم ,   , 
برچسب ها :

 

سی هزار دینار طلا، رقمی بود که یزید(لعن الله علیه)به هر نفر از اهل خواص کوفه داد

  تا به مقابله با حسین علیه السلام برخیزند. هر دینار طلا چهار و نیم گرم و هر گرم طلا

به پول امروز 98 هزار تومان که نزدیک به 13 میلیارد و 230 میلیون تومان است.متعجب

اگر ما در آن زمان بودیم یار حسین می ماندیم؟مردد

و این فرموده مولایمان سید الشهداست که فرمودند:

«الناس عبید الدنیا و الدین لعق علی السنتهم یحوطونه مادرت معایشهم فاذا محصوا بالبلاء قل الدیانون » . (1)

«مردم بندگان دنیایند و دین، تنها بر زبانشان جاری است،

هنگامی که زندگیشان سرشار است دین گرایند

ولی هنگامی که در تنگنای بحرانها قرار گرفتند دین داران واقعی اندک می گردند .»

ما گذشتگان را لعنت می کنیم که چرا امام زمانشان(حسین علیه السلام) را تنها گذاشتند

نکند آیندگان هم ما را لعنت کنند که چرا امام زمانشان را ........

 

1. بحارالانوار، ج 44، ص 383 .

 




دسته بندی : امام حسین ,  عکس ,  عاشورا ,  محرم ,  دلنوشته ,  یاران حسین (ع) ,   , 
برچسب ها :

ناگهان قلب حرم وا شد و یک مرد جوان

مثل تیری که رها می شود از دست کمان

خسته از ماندن و آماده ی رفتن شده بود

بعد یک عمر رها از قفس تن شده بود

مست از کام پدر بود و لبش سوخته بود

مست می آمد و رخساره بر افروخته بود

روح از همه دل کنده،به او  دل بسته

بر تنش دست یدالله حمایل بسته

بی خود از خود،به خدا با دل و جان می آمد

زیر شمشیر غمش رقص کنان می آمد

یا علی گفت که برپا بکند محشر را

آمده باز هم از جا بکند خیبر را

آمد،آمد به تماشا بکشد دیدن را

معنی جمله ی در پوست نگنجیدن را

بی امان دور خدا مرد جوان می چرخید

زیر پایش همه ی کون و مکان می چرخید

بارها از دل شب یک تنه بیرون آمد

رفت از میسره از میمنه بیرون آمد

آن طرف محو تماشای علی حضرت ماه

گفت:لا حول و لا قوة الا با الله

 

 




دسته بندی : امام حسین ,  عکس ,  عاشورا ,  محرم ,  بین الحرمین ,  یاران حسین (ع) ,   , 
برچسب ها :

دارد امشب کربلا حالی عجب

دختری گریان و طفلی بی شکیب

دختری سر روی پای بابا داشت

چشم بر بابا ولیکن خواب داشت

یک نفر در حال قرآن خواندن است

یک نفر در فکر جنگ و ماندن است

یک نفر غرق نماز است و نیاز

غرق گریه ناله و سوز و گداز

یک نفر نیمه شب از شادی شراب

آن طرف پیچیده بانگ آب آب...

یک نفر لبریز از احساس بود

پاسبان خیمه ها عباس بود

یک نفر خار از زمین ها می کند

بوسه ها بر روی طفلان می زند

یک نفر در حال گریه بی قرار

می کشد در پشت خیمه انتظار

کینه های زار در دل داشتند

نعل اسبان را ز نو برداشتند
نقششان تنها به صورت بود و سر

فکر آنها فکر غارت بود و بر

کودک شش ماهه ای رفته به خواب

یک نفر آماده می سازد طناب

یک نفر گفتا زره مال من است!

گوشواره جزء اموال من است...

یک نفر گفتا اگر سر می بری

مال من تنها بود انگشتری...

یک نفر فکرش فقط گهواره بود

در پی یک جانماز پاره بود!

یک نفر می گفت دیدین یک طرف

لذت سر را بریدن... یک طرف...

هر چه باشد شور تنها امشب است

آخرین شام حسین و زینب است.

 

 




دسته بندی : امام حسین ,  عاشورا ,  محرم ,  بین الحرمین ,  یاران حسین (ع) ,   , 
برچسب ها :

 

عمه زینب به خدا خون دلم

دیگه بعد بابا محزون دلم

می دونی عمه یتیمی مشکله

طفل بی بابا همیشه خون دله

عمه دیگه نگو بابا سفره

گلمم نمی دونی کی پر پره

عمه بابا مو چرا سر بریدند

او نارو خاکا چرا می کشیدند

عمه دیدم که رگاش پاره شده

همه اهل بیتش آواره شده

چرا کشتند عمو عباس منو؟

عمه کی چیدی گل یاس منو؟

برادر اصغرمو کی سر برید؟

مرغک شیر خوارمو کی پر برید؟

رو لباش عمه چرا چوب می زدند؟

جرا اسبا رو بابام می دویدند؟

عمه زینب به خدا خون دلم

دیگه بعد بابا محزون دلم

می دونی عمه یتیمی مشکله

طفل بی بابا همیشه خون دله

عمه جون دیشب بابا رو خواب دیدم

عمو عباسو با مشک آب دیدم

خواب دیدم مادر بزرگ فاطمه رو

جدمو با عمو ها رو همه رو

خواب دیدم فاطمه از فدک می گفت

برا من از سیلی و کتک می گفت

برای مطالعه ادامه شعر به ادامه مطلب بروید.




دسته بندی : امام حسین ,  عکس ,  عاشورا ,  محرم ,  بین الحرمین ,  دلنوشته ,  یاران حسین (ع) ,   , 
برچسب ها :

پرسیدند چه بر سر حسین آمده؟

گفت:سری برای او نمانده.

 




دسته بندی : امام حسین ,  عکس ,  عاشورا ,  محرم ,   , 
برچسب ها :

چقدر زخم نشسته به ماه پیکر تو

چگونه وصف کنم جنگ نا برادر را

 

شکست فرق تو را کوفی و عجیب مدار

که خواست تازه کند یاد داغ حیدر را

 

تو ساقی همه تشنگان دنیایی

شکسته باد کسی که شکست ساغر را

 

حدیث مشک نگو که آب هم فدای سرت

که مادرم به حرم برده آب کوثر را

 

هنوز در دل میدان برادرت باقیست

غمت نباد که محرم نمانده خواهر را

 

حسین کشته ی تیر و سنان نخواهد شد

تویی که با ادبت می کشی برادر را

 

طلایه دار سپاهم بلند کن سر را

که یاد غم تو می شکند قامت برادر را.




دسته بندی : امام حسین ,  عکس ,  عاشورا ,  محرم ,  دلنوشته ,  یاران حسین (ع) ,   , 
برچسب ها :

(ستایش امام حسین در قرآن)

 

همانگونه که خدای فرازمند در کتاب گران سنگش حسین(ع) را بار ها ستوده است.

از آن جمله این است:همانا او جان آرام یافته ، است.1

همانا او بهره ی بزرگی از رحمت و بخشایش پروردگار است.2

همانا او از فراز ترین پدارنی است که خداوند نیکی به آنان را مقرر نموده است.3

پس آیا بر این پد والا نیکی نموده ای ؟

همانااو به ستم کشته شده است.4

همانا او به قربانی بزرگ پروردگار است.5

همانا او روح "کهیعص" است.6

 


1.اشاره به این سخن خدای فرازمند دارد:(یا ایتها النفس المطمئنه...) فجر(89)،آیه27.


2.اشاره به این سخن خدای فرازمند دارد:(اتقواللهو آمنوا برسوله یوتکم کفلین من رحمته) سوره حدید (57)،آیه 28.

3.اشاره به این سخن خدای فرازمند دارد:(و قضی ربک ان لا تعبدوا ایاه و بالوالدین احسانا) سوره اسراء (17)،آیه 28.

4.اشاره به این سخن خدای فرازمند دارد:(و من قتل مظلوما فقد جعلنا لولیته سلطانا)سوره اسراء (17)،آیه 33.

5.اشاره به این سخن خدای فرازمند دارد:(و فدیناه بذبح عظیم) سوره صافات (37)، آیه 107.

6.اشاره به آیه یک سوره مریم دارد.

 

 

(نام های امام حسین (ع) در قرآن)

و به راستی که خداوند برای او چند نام نهاد:

-فجر<1>

-زیتون<2>

-مرجان<3>

در سمت راست عرش،در ستایش حسین(ع) چنین نگاشته شده است:(ان الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة <4> همانا حسین(ع) چراغ هدایت و کشتی نجات است).

 

 

1.اشاره به این سخن خدای فرازمند دارد:(و الفجر) سوره فجر (89)،آیه 1.

2.اشاره به سخن خدای فرازمند دارد:(والتین والزیتون) سوره تین.

3.اشاره به این سخن خدای فرازمند دارد:(یخرج منهما اللو لو و المرجان) سوره الرحمن(55)،آیه 22.

4.کمال الدین:154-157 .

 

 




دسته بندی : امام حسین ,  محرم ,  حدیث ,   , 
برچسب ها :

کربلا خواهی اگر از زینب کبری بگیر

چون کلید کربلا در اختیار زینب است

دفن می شد کربلا در کربلا ، دانی چرا ؟

کار ها بی سازمان می شد اگر زینب نبود

از نماز و مسجد و محراب آثاری نبود

بام مسجد بی اذان می شد اگر زینب نبود




دسته بندی : عاشورا ,  محرم ,  دلنوشته ,   , 
برچسب ها :

 

کوتاه کن کلام ... بماند بقیه اش

مرده است احترام ... بماند بقیه اش

 

از تیر های حرمله یک تیر مانده است

آن هم نشد حرام ... بماند بقیه اش

 

هر کس که زخمی از علی و ذوالفقار داشت

آمد به انتقام ... بماند بقیه اش

 

شمشیر ها تمام شد و نیزه ها شد تمام

شد سنگ ها تمام ... بماند بقیه اش

 

گویا هنوز باور زینب نی شود

بر سینه ی امام ... بماند بقیه اش

 

پیراهنی که فاطمه با گریه دوخته

در بین ازدحام ... بماند بقیه اش

 

راحت شد از حسین(ع) همین که خیالشان

شد نوبت خیام ... بماند بقیه اش

 

رو کرد در مدینه که یا ایهاالرسول

یا فاطمه ! سلام ... بماند بقیه اش

 

از قتلگاه آمده شمر و زدامنش

خون الدوام ... بماند بقیه اش

 

بر خاک خفته ای و مرا می برد عدو

من می روم به شام ... بماند قیه اش

 

دلواپسم برای سرت روی نیزه ها

از نگ پشت بام ... بماند بقیه اش

 

دلواپسی بای من و بهر دخترت

در مجلس حرام ... بماند بقیه اش

 

قصه به سر رسید وتازه شروع شد

شعرم نشد تمام ... بماند بقیه اش




دسته بندی : امام حسین ,  عاشورا ,  محرم ,  دلنوشته ,   , 
برچسب ها :

یا حبیب الباکین

 

با خودم فکر میکنم ، اصلا چرا باید

رباب ، با آب هم قافیه باشد

روضه خوان ها زیادی شلوغش می کنند

حرمله ، آنقدر ها هم که می گویند تیر انداز ماهری نبود.

هدف های روشنی داشت : چشم های عباس ، سینه ی حسین ، گلوی تو

تنها تو بود ی که خوب فهمیدی

استخوانی که در گلوی علی بود ، سه شعبه داشت

شش ماه علی بودن را طاقت آوردی

خون تو جاذبه ی زمین را بی اعتبار کرد

حالا پدرت یک قدم  سوی خیمه می ورد ، بر می گردد

می رود ، بر می گردد

می رود...

می رودپشت خیمه ها

با غلاف شمشیر ، برایت از خاک گهواره بسازد

تا دیگر صدای سم اسب ها بیدارت نکند

رباب

می رسد از راه

با نگاه

با یک جمله کوتاه

آقا!

خودتان که سالمید ان شاالله.

 




دسته بندی : امام حسین ,  عکس ,  عاشورا ,  محرم ,  دلنوشته ,  یاران حسین (ع) ,   , 
برچسب ها :

 

عبدالله پسر ده ساله ی امام حسن مجتبی

شیر ده ساله طفل دیگر نیست / ننگ بر من اگر سپر نشوم

نفسم بند آمده عمه / قول می دهم که دردسر نشوم

نفسش را هنوز می شنوی / رحم کن که بی پدر نشوم

وای بر من اگر که پیش از او / بی سر و دست و پا و سرنشوم

عمه همه در ازدحام می خندند / جای یک جرعه ی آب

بر سوز جگر تشنه کام می خندند / تا دلش را بیشتر بسوزانند

بر زنان خیام می خندند / طبل را اهل کوفه می کوبند

در عوض اهل شام می خندند / سنگ ها بی بهانه می بارد

تیغ ها بی نیام می خندند / تازه اندوه ها شروع شده اند

رقص سر نیزه ها شروع شده است / عمه چشم مرا بگیر می میرم

کاکلش دست دشمن افتاد / یاد پرواز شیر خواره نمود

آستین را کشید و پاره نمود / گر چه او رفت بهر امدادش

گره افتاد فریادش / آنچه او دید گفتنش سخت است

گفتنش نه شنیدنش سخت است / داد زد ریشه ی هستی مرا نزنید

به دلم خیمه ی عزا نزنید / او عموی من است نا مردان

از پس و پیش بی هوا نزنید / دوره کرده اید باغبان مرا

ای تبر ها به شاخه ها نزنید / جای خالی نمانده در بدنش

اینقدر تیغ جا به جا نزنید / خاک را غرق رد پا نکنید

از عمویم مرا جدا نکنید / مادرش آمده به دیدارش

پیش مادر سر و صدا نکنید / ای عمو لاله ی حسن افتاد

به فدایت که دست من افتاد




دسته بندی : امام حسین ,  عکس ,  عاشورا ,  محرم ,  یاران حسین (ع) ,   , 
برچسب ها :

آنگاه كه امام حسین(علیه السلام) در قتلگاه، در خون خود غوطه ور بود اسب وى آمد دور بدن غرقه به خون و مجروح امام می‏گشت و پیشانى خود را به خون مقدسش آغشته مى‏كرد.عمر سعد كه این حالت را از آن حیوان مشاهده كرد دستور داد: او را بگیرند كه از بهترین اسبهاى رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) است، سواران اطراف اسب را محاصره كردند تا آن را دستگیر نمایند ولى اسب بر آنان تاخت و با پاهاى خود چهل نفر پیاده و ده نفر سواره نظام را به درك فرستاد. پس از مشاهده این امر مجدداً عمر سعد دستور داد آنرا آزاد بگذارید تا ببینم چه مى‏كند، همین كه آن را آزاد گذاشتند نزدیك بدن به خون غلطیده امام (علیه السلام) آمد و پیوسته یال و كاكل خود را بخون شریفش می‏مالید و آن را میبوئید و با صداى بلند شیهه مى‏كشید.

 

 

از امام محمد باقر(علیه السلام) روایت شده است: اسب امام در آن حال مى‏گفت: الظلیمه، الظلیمه، من أمه قتلت ابن بنت نبیها. پس از آنكه سر و گردن خود را بخون آغشته كرد، صیحه كنان و شیهه زنان به سوى خیمه‏ها آمد تا خبر شهادت صاحب خود را به زن و فرزندان امام (علیه السلام) برساند.

ام كلثوم شیوه كنان ناله می‏زد و مى‏گفت: وا محمدآه، وا ابتآه، وا سیداه، وا جعفرآه، وا حمزتآه، هذا حسین بالعمر صریح بكربلاء... این حسین است كه در آفتاب سوزان روى زمین افتاده است

همین كه زنان حرم نگاهشان به اسب بى صاحب افتاد و دیدند كه با شرمندگى و سرافكندگى، و با زین كج و واژگون بسوى خیمه‏ها می آمد، با موى پریشان و روى گشوده مویه كنان و بر سر و سینه زنان از خیام حرم بیرون دویدند و به سوى قتلگاه روى آوردند. خرجن من الخدور، ناشات الشعور، على الخدود لا طمات، و للوجوه سافرات، و بالعویل داعیات، و بعد العز مذللات، والى مصرع الحسین، مبادرات.

ام كلثوم شیوه كنان ناله مى‏زد و مى‏گفت: وا محمدآه، وا ابتآه، وا سیداه، وا جعفرآه، وا حمزتآه، هذا حسین بالعمر صریح بكربلاء... این حسین است كه در آفتاب سوزان روى زمین افتاده است.

زینب (علیها السلام) فریاد مى‏كشید و مى‏گفت:وا اخاه! وا سیداه! و اهل بیتاه، لیت السماء أطبقت على الأرض، و لیت الجبال تدكدكت على السهل... اى برادر من! اى پیشواى من! ای كاش طاق آسمان به زمین فرود مى‏آمد، ای كاش كوهها سیل صفت برسینه دشتها و بیابانها فرو مى‏ریخت، این سخن می گفت و بسوى امام حسین(علیه السلام) مى‏آمد.

وقتى كه نزدیك رسید دید عمر سعد با گروهى از یارانش كنار امام (علیه السلام) ایستاده‏اند و گروه دیگرى عزیز دلش را هدف تیر و دستخوش شمشیر قرار داده‏اند زینب خطاب به عمر سعد كرد و گفت: أیقتل ابو عبدالله و أنت تنظر الیه؟ اى پسر سعد برادرم را مى‏كشند و تو ایستاده و نگاه میكنى؟! عمر سعد دلش بحال زینب (علیها السلام) سوخت و اشكش جارى شد، در عین حال روى از وى برتافت و چیزى نگفت.

و چون حضرت زینب (علیهاالسلام) دید كه عمر سعد اعتنا نكرد صدایش را بلند كرد و گفت: و یحكم أما فیكم مسلم واى بر شما! آیا در تمام شما مردم یك نفر مسلمان نیست؟ باز هم كسى به زینب(علیهاالسلام) جواب نداد.

آنگاه كه اضطراب بیش از حد زینب را مشاهده كرد. دستور داد: بى درنگ وارد گودال قتلگاه بشوید و كارش را بسازید، انزلواله و اریحوه. از میان همه، شمر پیشى گرفت و پس از ورود به گودى نخست لگدى بر وى زد، آنگاه روى سینه‏اش نشست با یك دست محاسن شریفش را گرفت و با دست دیگر دروازه ضربه شمشیر بر بدنش وارد ساخت‏ و در پایان سرش را از بدن جدا كرد. (لعنت خدا بر قوم ستمگر).

 




دسته بندی : امام حسین ,  عکس ,  عاشورا ,  محرم ,  حدیث ,   , 
برچسب ها :

با اشک هایش دفتر خود را نور کرد

در خود تمام مرثیه ها را مرور کرد

ذهنش ز روضه های مجسم عبور کرد

شاعر بساط سینه زدن را که جور کرد

احساس کرد از همه عالم جدا شده است

در بیت هایش مجلس ماتم به پا شده است

در اوج روضه  خوب دلش را که غم گرفت

وقتی که میز و دفتر و خودکار گرفت

وقتش رسیده بود به دستش قلم گرفت

مثل همیشه رخصتی از محتشم گرفت

"باز این چه شورش است که در جان واژه هاست

شاعر شکست خورده ی طوفان واژه هاست"

بی اختیار شد قلمش را رها کرد

دستی ز غیب قافیه را کربلا گذاشت

یک بیت بعد واژه ی لب تشنه را گذاشت

تن را جدا گذاشت و سر را جدا گذاشت

حس کرد پا به پایش جهان گریه می کند

دارد غروب فرشچیان گریه می کند

با این زبان چگونه بگویم چه ها کشید

بر روی خاک و خون بدنی را رها کشید




دسته بندی : امام حسین ,  عاشورا ,  محرم ,   , 
برچسب ها :

سلام بر خون خدا.
سلام بر رحمه الله الواسعه.
سلام بر نور چشم رسول اکرم ـ‌صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌ـ.
سلام بر فرزند شهید امیر المومنین ـ‌علیه‌السلام‌ـ و بی بی فاطمه زهرا ‌ـسلام‌الله‌علیها‌ـ.
سلام بر شافع روز جزا.
سلام بر آنکه ملائک در عزایش می گریند.
سلام بر کسى که بیعتش را شکستند.
سلام بر آقایى که حامى دیگران بود و خود بی یاور ماند.
سلام بر محاسن خضاب شده‏‌اش.
سلام بر چهره به خاک و خون آلوده‏‌اش.
سلام بر دندان کوبیده‏ مولا با چوب خیزران و چوب دستى عبیداله ملعون.
سلام بر سر مقدسی که بر فراز نیزه عدوان زده شد.
سلام بر تشنگى کشیده در کنار نهر آب
سلام بر حسین ـ‌علیه‌السلام‌ـ و فرزندان فرزانه و اصحاب عزیزش
و سلام بر دشت تفتیده عشق!
سلام بر میدان عشق بازى یاران عاشق دلباخته کوى معشوق
سلام بر تو اى کربلا
سلام بر تو اى دشت پر بلا
سلام مرا با گلوى بغض فرو خورده‏‌ات و چشمان مواج از دریاچه اشک دلتنگى‏‌ات و با جگر سوخته‏‌ات و قلب پاره‏ پاره‏‌ا‌ت پاسخ گو.
کربــلا! مى‏خواهم که با تو سخن بگویم!
مى‏خواهم بقچه حرف‌هاى بردوش مانده‏‌ام را براى تو پهن کنم نمى‏‌دانم، نمى‏‌دانم تاب شنیدن حرف‌هایم را دارى یا نه؟ با تو سخن می‌گویم تویی که آن محزون‌ترین روز را در خود دیدی! تویی که از غم مولایت از ازل تا به ابد عزاداری!
کربلا از غروب عاشورا بگو...
براستی آن روز چه کشیدی؟ شنیده‌ام که غروب روز عاشورا براى تو سخت التهاب آور بود؟
یقین دارم که اگر در اسارت خاک نبودی هر آن لباس رزم بر تن می کردی و غران و آتشفشان بار، بر آن ملعونان و نفرین شدگان ابدی، حمله می بردی!
کربلا! بگو که آن سه روز و دو شبى که پیکرهاى شقایق رنگ قافله عشق بر پیشانى پینه بسته‏‌ات میهمان بودند با آنان چه ها گفتى؟
کربلا برایم از اصحاب بگو! آنان که با وفاترین اصحاب تاریخ بودند. از چهره‌های برافروخته و هیجان‌زده شان برای تکه تکه شدن در راه حسین ـ‌علیه‌السلام‌ـ بگو...
کربلا از علی اکبرـ‌علیه‌السلام‌ـ بگو که شبیه‌ترین بنی هاشم به رسول الله ـ‌صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌ـ بود آنقدر که آن ملعونان لحظه‌ا‌ی پنداشتند مبادا رسول خدا ـ‌صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌ـ به میدان آمده! از داغ شهادت فرزند بگو چگونه قلب سید الشهدا ـ‌علیه‌السلام‌ـ را جریحه دار کرد! از آن لحظه‌ای بگو که آقا از روی اسب میدان را تماشا می‌کرد پی در پی با هر ضربه علی می گفت ماشاءالله! لا حول و لا قوه الا بالله! و به یکباره ذکر لبش شد:
"انا لله و انا الیه راجعون"!

برای خواندن دلنوشته به ادامه مطلب بروید....




دسته بندی : امام حسین ,  عاشورا ,  محرم ,   , 
برچسب ها :

سلام بر حبیب بن مظاهر...

پیر مردی که حسین(ع) برایش نامه فرستاد

و او خودش را بی درنگ از کوفه به کاروان رساند...

سلام بر حبیبی که امیرش را تنها نگذاشت...




دسته بندی : امام حسین ,  عکس ,  عاشورا ,  محرم ,   , 
برچسب ها :

سلام بر مسلم...

فرستاده ی حسین(ع)...

مردی که وقتی به کوفه آمد،

هجده هزار نفر با او بیعت کردند

اما شب،بیرون از مسجد، تنها

خودش مانده بود و آسمان

تیره ی شهر...

سلام بر مسلم...

سرگردان کوچه های

کوفه...

غریبی که بر بام

دارالاماره،آرزو می کرد

کاش هرگز نامه ای برای حسین(ع)

نفرستاده بود...




دسته بندی : امام حسین ,  عکس ,  عاشورا ,  محرم ,   , 
برچسب ها :

سلام بر قاسم ابن الحسن(ع)...

نوجوانی که هم پای یارانش

آماده ی رزم شد...

ماه رویی که آنقدر بر دست و پای عمویش حسین (ع) بوسه

زد تا اجازه گرفت به میدان برود...

سلام بر قاسم و

مرگ شیرینی که طعم

عسل می داد...




دسته بندی : امام حسین ,  عکس ,  عاشورا ,  محرم ,   , 
برچسب ها :

سلام بر علی اصغر(ع)...

سلام بر لحضه های خداحافظی حسین(ع)

با طفل شیر خواره اش...

سلام بر بی تابی علی اصغر(ع) روی دست های پدر...

و سلام بر گلوی تشنه ای که تیر سه شعبه را

در آغوش کشید و با خون خود سیراب شد...




دسته بندی : امام حسین ,  عکس ,  عاشورا ,  محرم ,  بین الحرمین ,   , 
برچسب ها :

سلام بر زینب (ع)...

بانویی که از مکه تا کربلا

پرده نشین بود و از کربلا تا

شام،سوار مرکب بی جهاز...

سلام بر بی بی داغداری که

با کاروان زنان و

کودکان دست و پای بسته

از میان قتلگاه عبور داده

شد...

سلام بر فریاد بلند

" وا محمدا" ی زینب(ع)،

وقتی پیکر بی سر برادر را

روی خاک دید...

 




دسته بندی : امام حسین ,  عکس ,  عاشورا ,  محرم ,   , 
برچسب ها :

سلام بر زمین کربلا...

سلام بر زمینی که مرکب های کاروان حسین(ع)،ابتدایش از حرکت ایستادند و قدم از قدم بر نداشتند...

سلام بر زمینی که حسین(ع) سرزمین سختی و بلایش خواند و فرمود:اینجا جوان ها و مرد های ما

را می کشند و بچه های ما را سر می برند...

سلام بر زمین کرب و بلا...

قدمگاه کاروان حسین(ع)...




دسته بندی : امام حسین ,  عکس ,  عاشورا ,  محرم ,  بین الحرمین ,   , 
برچسب ها :

سلام بر حسین(ع)....

آن زمانی که جز کودکان و زنان، کسی برایش نماند....

سلام بر حسین(ع)...

وقتی پیراهنی کهنه زیر زره پوشیده و به میدان رفت...

سلام بر گلوی به خون نشسته ی حسین (ع) ...

بوسه گاه زینب (س)...




دسته بندی : امام حسین ,  عکس ,  عاشورا ,  محرم ,   , 
برچسب ها :

 




دسته بندی : امام حسین ,  عکس ,  عاشورا ,  محرم ,   , 
برچسب ها :


صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد