سلام بر مسلم...

فرستاده ی حسین(ع)...

مردی که وقتی به کوفه آمد،

هجده هزار نفر با او بیعت کردند

اما شب،بیرون از مسجد، تنها

خودش مانده بود و آسمان

تیره ی شهر...

سلام بر مسلم...

سرگردان کوچه های

کوفه...

غریبی که بر بام

دارالاماره،آرزو می کرد

کاش هرگز نامه ای برای حسین(ع)

نفرستاده بود...




دسته بندی : امام حسین ,  عکس ,  عاشورا ,  محرم ,   , 
برچسب ها :

سلام بر حر...

آزاد مردی که صبح،

سردار سپاه کفر بود و

شب،جان نثار مولایش حسین(ع).

سلام بر آزاده ای که به سمت خیام

کاروان حسین(ع)مرکب

می راند و می گفت: خدایا

به سوی تو برگشتم!...

سلام بر حر...

که وقتی بسیاری از یاران،

حسین(ع) را تنها گذاشته

بودند به او پیوست...

 



برچسب ها :

سلام بر قاسم ابن الحسن(ع)...

نوجوانی که هم پای یارانش

آماده ی رزم شد...

ماه رویی که آنقدر بر دست و پای عمویش حسین (ع) بوسه

زد تا اجازه گرفت به میدان برود...

سلام بر قاسم و

مرگ شیرینی که طعم

عسل می داد...




دسته بندی : امام حسین ,  عکس ,  عاشورا ,  محرم ,   , 
برچسب ها :

سلام بر علی اصغر(ع)...

سلام بر لحضه های خداحافظی حسین(ع)

با طفل شیر خواره اش...

سلام بر بی تابی علی اصغر(ع) روی دست های پدر...

و سلام بر گلوی تشنه ای که تیر سه شعبه را

در آغوش کشید و با خون خود سیراب شد...




دسته بندی : امام حسین ,  عکس ,  عاشورا ,  محرم ,  بین الحرمین ,   , 
برچسب ها :

سلام بر رقیه...

طفلی که همراه کاروان به اسارت رفت اما

دیگر به کربلا باز نگشت...

سلام بر رقیه و دلی که میان خرابه های شام

برای پدر تنگ بود...

سلام بر رقیه،بر چشم های خسته ای که

خواب پدر را دید و دست های کوچکی

که سر بریده و به خون آغشته ی پدر را

در آغوش گرفت تا آرام بگرد...

 



برچسب ها :

سلام بر عباس(ع)...

علمدار سپاه بی سرباز مانده ی  حسین (ع)...

سلام بر قدم هایی که به سمت فرات

رفت اما باز نگشت...

سلام بر دست هایی که مشک

را پر از آب کرد امام کمی

آن طرف تر از فرات، بر زمین

افتادند...

سلام بر قطره قطره آبی که از

مشک روی زمین ریخت و به

خیمه ها نرسید...



برچسب ها :

سلام بر زینب (ع)...

بانویی که از مکه تا کربلا

پرده نشین بود و از کربلا تا

شام،سوار مرکب بی جهاز...

سلام بر بی بی داغداری که

با کاروان زنان و

کودکان دست و پای بسته

از میان قتلگاه عبور داده

شد...

سلام بر فریاد بلند

" وا محمدا" ی زینب(ع)،

وقتی پیکر بی سر برادر را

روی خاک دید...

 




دسته بندی : امام حسین ,  عکس ,  عاشورا ,  محرم ,   , 
برچسب ها :

سلام بر علی اکبر(ع)...

جوان رعنایی که برای جنگ از پدر

اذن خواست و حسین(ع)

بی درنگ اجازه داد و نا امیدانه از او دل برید...

سلام بر آن دمی که

میانه ی جنگ،پسر

به سوی پدر آمد که :

تشنگی امانم را بریده است...

و سلام بر ساعتی که

جوان،تشنه به میدان برگشت...

سلام بر علی اکبر(ع)...

شبیه ترین مردم به سول خدا...



برچسب ها :

سلام بر زمین کربلا...

سلام بر زمینی که مرکب های کاروان حسین(ع)،ابتدایش از حرکت ایستادند و قدم از قدم بر نداشتند...

سلام بر زمینی که حسین(ع) سرزمین سختی و بلایش خواند و فرمود:اینجا جوان ها و مرد های ما

را می کشند و بچه های ما را سر می برند...

سلام بر زمین کرب و بلا...

قدمگاه کاروان حسین(ع)...




دسته بندی : امام حسین ,  عکس ,  عاشورا ,  محرم ,  بین الحرمین ,   , 
برچسب ها :

سلام بر حسین(ع)....

آن زمانی که جز کودکان و زنان، کسی برایش نماند....

سلام بر حسین(ع)...

وقتی پیراهنی کهنه زیر زره پوشیده و به میدان رفت...

سلام بر گلوی به خون نشسته ی حسین (ع) ...

بوسه گاه زینب (س)...




دسته بندی : امام حسین ,  عکس ,  عاشورا ,  محرم ,   , 
برچسب ها :


صفحه قبل 1 ... 3 4 5 6 7 ... 9 صفحه بعد